[Part⁶]❖❆𝐴 𝑚𝑎𝑔𝑖𝑐𝑎𝑙 𝑘𝑖𝑠𝑠❆❖
(ا.ت)
با اینکه ظرفیت الکلم خیلی بالائه ولی یکم مست شدم خوب شد اومدم واقعا امروز خسته شدم نیاز به یکم استراحت و خوش گذرونی داشتم
به اسمون شب زل زده بود و محو زیبایی ماه شده بودم ک...
جیمین:ا.ت
ا.ت:بله
جیمین:تو خیلی خوشگلی
یکم خجالت کشیدم و با لبخند گفتم
ا.ت:مرسی:)
ا.ت:ماه رو نگا کن من شب رو فقط به خاطره اون دوست دارم بهم ارامش میده
جیمین هم مثل من به ماه زل زد
ا.ت:هر وقت دلم پر میشه،اتفاقی میفته و خیلی احساس تنهایی میکنم باهاش حرف میزنم و هرچی توی دلمه بش میگم اون یجورایی برام مثل یه دوست
جیمین:مگه خانوادت پیشت نیستن
ا.ت:ن اونا ایرانن من توی کره تنها دوستایی که دارم یونا و سون ان اونام خیلی سرشون شلوغه منم دوست ندارم مزاحمشون بشم
جیمین:میتونی هر وقت ک خواستی با من حرف بزنی
از حرفش خندم گرفت اخه ما تازه باهم اشنا شدیم چطوری باهاش درد و دل کنم
جیمین:چرا میخندی؟
ا.ت:مگه ما تازه باهم اشنا نشدیم
جیمین:عا میدونم ولی خب من دوست دارم بیشتر باهات اشنا بشم
ا.ت:منم همینطور
جیمین:میگم تو دوست پسر نداری؟
ا.ت:ن چطور
جیمین:هیچی همینجوری پرسیدم بازم الکل میخوای؟
ا.ت:اره ممنون
جیمین میخواست واسم الکل بریزه که گوشیم زنگ خورد اومدم برش دارم ک دستم خورد بهش و ریخت روی زمین ولی نشکست زنگ هم قطع شد
بلند شدم که لیوانو بردارم پام پیچید و نشستم روی پاهای جیمین
از خجالت سرخ شدم سرمو چرخوندم سمتش که دیدم داره میخنده
ا.ت:ب..بخشید
جیمین:اشکال نداره
میخواستم بلند شم که دستمو گرفت...
حیح
به نظرتون جیمین چرا دستتو گرفتتت
با اینکه ظرفیت الکلم خیلی بالائه ولی یکم مست شدم خوب شد اومدم واقعا امروز خسته شدم نیاز به یکم استراحت و خوش گذرونی داشتم
به اسمون شب زل زده بود و محو زیبایی ماه شده بودم ک...
جیمین:ا.ت
ا.ت:بله
جیمین:تو خیلی خوشگلی
یکم خجالت کشیدم و با لبخند گفتم
ا.ت:مرسی:)
ا.ت:ماه رو نگا کن من شب رو فقط به خاطره اون دوست دارم بهم ارامش میده
جیمین هم مثل من به ماه زل زد
ا.ت:هر وقت دلم پر میشه،اتفاقی میفته و خیلی احساس تنهایی میکنم باهاش حرف میزنم و هرچی توی دلمه بش میگم اون یجورایی برام مثل یه دوست
جیمین:مگه خانوادت پیشت نیستن
ا.ت:ن اونا ایرانن من توی کره تنها دوستایی که دارم یونا و سون ان اونام خیلی سرشون شلوغه منم دوست ندارم مزاحمشون بشم
جیمین:میتونی هر وقت ک خواستی با من حرف بزنی
از حرفش خندم گرفت اخه ما تازه باهم اشنا شدیم چطوری باهاش درد و دل کنم
جیمین:چرا میخندی؟
ا.ت:مگه ما تازه باهم اشنا نشدیم
جیمین:عا میدونم ولی خب من دوست دارم بیشتر باهات اشنا بشم
ا.ت:منم همینطور
جیمین:میگم تو دوست پسر نداری؟
ا.ت:ن چطور
جیمین:هیچی همینجوری پرسیدم بازم الکل میخوای؟
ا.ت:اره ممنون
جیمین میخواست واسم الکل بریزه که گوشیم زنگ خورد اومدم برش دارم ک دستم خورد بهش و ریخت روی زمین ولی نشکست زنگ هم قطع شد
بلند شدم که لیوانو بردارم پام پیچید و نشستم روی پاهای جیمین
از خجالت سرخ شدم سرمو چرخوندم سمتش که دیدم داره میخنده
ا.ت:ب..بخشید
جیمین:اشکال نداره
میخواستم بلند شم که دستمو گرفت...
حیح
به نظرتون جیمین چرا دستتو گرفتتت
۱۵.۵k
۲۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.